مکان روشن به پایان می رسد به خوردن زمان شمارش با شمارش هیچ خاطره ای از اشیاء بی اثر ثبت شده حدود 25 بازی در جهان خطا روز مقدس شما این ماندن ها هرگز در طول راه به جایی منتهی نشد روح سرگردان خرگوش آلیس باید سریعتر می دوید او سرگردانی از لانه ها بود پنهان شده در جنگل چراغ قوه ای در کلاه یک معدنچی نصب کرده بود، او به سفیدی چشم ها در خانه قدیمی بدن پناه می برد در فتیشیسم مکان هایی که برمی گشتند و دوباره آنها را سیری ناپذیر می دید، مانند شیء زیر در سریال ظاهر می شود. شبحی که شب تاریک ناگهانی را از کنترل از راه دور جدا میکند، فقط سکوت را حس میکنند، ثانیههایی که رنجش را نمیدانند، زیرا فقط ظلم خاطرهی زمان حال چند ثانیهای بیش از حد حاکم بود و همه چیز در بیش از یک بار پاک شد. به سمت درها قدم برداشت اما همیشه فضای هشدار آنها را به عقب می راند و فرم ها را یکنواخت می کردند یکنواختی از ویژگی های ساختارشکنی حداقل بیان ضد دکوراتیو با گذشت زمان رنگ های دگرگون شده ظاهر می شدند که جذب نور شفاف مانند بال های مگس می شدند و سکوت آنها را بیرون می کرد. درهای سکوت بودند که تا ابد شبکه ای از غریبگی را زیگمونت باز کردند
زمینهای پشت بامهای کشیدهشده هی میتوانستند پینزویک یکی در کنار دیگری چسبیده باشد و برعکس در منظرهای موجدار در جزیره وایت کتاب خاکستر گوشت، پاییز میآمد در نجوم روز قفل شده در جنگل، بیشتر میشد. در ابتدا شگفت آور بود و همیشه آنها به سیندرفورد می رسیدند سپس در این لحظه اتفاقی برای Westbury-on-Severn در سایتی در جایی افتاد.
تخت کیسه خواب با بدن و تخت قرار داده شده در اتاق زیر شیروانی مهمانان خانه چهل و پنج مایلی بالاتر از سطح بین ایالتی شناور در رودخانه میدان Bughouse گم شده بود توانایی آبی برگ های پارک را به شکل یک اندازه گیری کرد. دایره مانند پرههای چرخ دوچرخه زیر برگها به دایره جادویی شواهد بازمیگردد، اما تردیدی که منعکسکننده «انفصال» مخفی پنهان در جستجوی غربالشده توسط تاریکی متراکم است، هر بار که در شب ناشناخته اعدام میشود، انجام میشود. فضا را از دست می دهد
مرز مصنوعی بین فضای داخلی و واقعیت بیرونی ساخته شده تا ساحل دیگر را از سکوتی که مریلویل ایندیانا در حالی که خوابیدهاند را جدا کند، چمدان خیس Waupun Road روستایی اما ایزوله ویسکانسین که در آینه دید عقب نگاه میکرد، حلقهای را دور زبان انداخت دقیقاً بین چهار دیوار ثابت مکث. وجودی که زیر دندان های اسیدی چرخ زمان خراشیده می شود
درها در هجوم تنهایی می سوزند، زندگی هر روز صبح در شفافیت کورش خاموش می شود، مهی که در آینده پر از شب جمع آوری نشده باقی می ماند، همانطور که مرسوم است در آن زمان هایی که نگاه های گمشده زمان به پایان می رسد، گوشه و کنار. شاخه.
به من بگو، بدن، کدام راهرو ما را به مرگ زندگی می برد، باکره های شناخت عشق، تنها با حروف در آخرین کلمه اش، واقعیت مطلق مهر و موم شده ای را به ما می گوید، همدست آرمان شکست ناپذیر ما در نظام مفهومی، اصالت در گفتمان مشترک روزانه که در عشق ما گنجانده شده است به عنوان قلاب گوشتی برای ماهیهایی که از اسیدیته فاسد رودخانههای آلوده بهوسیله بقایای فراوان حرص و طمع انبوه بدنهایی که با صدایشان فریاد میکشد که مردن را ببلعند، کور شدهاند.
ما رویای آن گونه ای بودیم که با آغوش آشفته آب خود عذاب می دهد
miércoles, septiembre 27, 2023گفت: قبلا، نه مثل قبل، بدون نگاه هایمان، همیشه قبل از اینکه چه بگویم، من از آن جور رویایی بودم که وقتی عقب نشینی می کند، با بازوان آب آشفته اش عذاب می دهد، رمبو را رها می کند و به جاوا می رود تا به دنبال حلقه گمشده اش بگردد. جنگلی که پاهای سرگردان خود را دینامیت کرد و گمشده بازگشت.وقتی به ساحل دیگر رسید، در راه بازگشت، ساحل آفریقا را در پیش گرفت، در صحرای جهنم گم شد، بدن شکسته خود را با وزن نامتعادل با ارزش حمل کرد، راه افتاد. به سوی برخورد کوتاه با قبرش.
بیخود نیست که تمام آسمان پهن است (البته به شواهد مضاعف) آنقدر عمیق و بلند است که نگاه به کهکشان ها می رسد آه این نور نیست که به سیاهی اطراف قبل از زمین می دود که از آن نمی تواند. هیچ چیز را نبینید چرا آنها نظریه های کنونی را همیشه مراقب تناقضات نظریه های علمی می دانند، اگر نور از جایی که می آید یا از آن می آید دیده نمی شود، آه گنبدی که مانند تزئینات سبک ماتریس نامرئی را می پوشاند یا نور از آن پیروی می کند. انحنای زمین مانند همیشه از خط مستقیم خود ستاره ها، سیارات، ستاره ها و سایر سنگ های ستاره ای را که احتمالاً دید را با جرم خود می پوشانند، احاطه کرده است.
نگاه کن در حالی که چشم ها نگاه می کنند پنجره های خود را در نادانی قلب احساس می کنند
miércoles, septiembre 20, 2023نگاه کن در حالی که چشم ها به نظر می رسند در ندانستن قلب پنجره هایش شهودش در طوفان زودگذر شهود قلب ورود به ایستگاه ایزوله نامرئی برای مسیرهای هیچ قسمتی زندانیان ضد امواج سنگ های خود به خود در اطراف باغ امواج پنجره ها. به سوی سرزمین باز سخت تنهایی ناامید از ساختن این همه افق
چه کاری می توانم بکنم جز ما در تارهای عنکبوت در چندین ابعاد موازی جدا شده
martes, septiembre 19, 2023چه کاری می توانم بکنم جز ما در تار عنکبوت در ابعاد موازی جدا شده چندگانه در دست، جایی که دوست داشتن بدون بوی چسبناک بدون جدایی ناگوار بدن ها آسان است، زیرا تماس چشمی مداوم بدون شک واقعیت بدون بدهی به حساب می آید. واجب در آن کتب ناشناخته محرمانه دوبرابر رابطه با سایر وسایل وجود برای عشق دمی
عشق عاریه ای تو تزریق شده در شعله شماره پیوند مرکز هسته گوشه ها گره گره به دام افتاده به پیوندی که به هیچ صفحه ای منتهی نمی شود نکات اساسی آشفته آشفته کوری چشم های بریده روح در حال بلعیدن گوشت زنده تلاش می کند با ارتعاش نگاه بگوید چگونه زمان گذشت
ما را زنده می کند، گوشت رنج در نبردهای بی عیب و نقص تا حد مرگ قدرت می گیرد
jueves, septiembre 14, 2023ما به آبی که هستیم فکر نمیکردیم که ما را زنده میکند گوشت رنج میکشد تا سر حد مرگ در نبردی بیعیب و نقص. اما رنج میکشیم که تاریخ خودمان در سرزمینهای در حال تغییر روز اول که ما به آن بدهی مشخصی داریم که در سنگ مرمر در آخرین و قطعی نوشته شده است، غرق نشده است: زندگی از گوشت و روح در رنج طولانی من به تو مدیونم. استعفای سخت برای گناهکار شدن غیرقابل جبران.